یه لحظه ترمز کنید!!!

توقف بیجا اینجا بهتره

یه لحظه ترمز کنید!!!

توقف بیجا اینجا بهتره

۴۸ مطلب با موضوع «یه لحظه بخندید» ثبت شده است

باز هم دخترا شگفتی ساز شدن.


.

دختره با قرص میخواسته خودکشی کنه,

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۴ ، ۰۳:۵۴
جواد برادران

بچه ها سنگر رو گذاشته بودند رو سرشون، که یوسفی گفت:" اومد! ساکت باشین!".
علیرضا، پتویی برداشت و دوید، ایستاد دم در سنگر.
یوسفی دوباره اومد و گفت:" حالا میاد".
لحظه ای گذشت. صدای پای کسی اومد که پیچید داخل راهرو سنگر. سعید برق رو خاموش کرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۴ ، ۰۳:۲۹
جواد برادران

برادران رایت بهشون میومد
تو کار پخش و توزیع سی دی و فیلم باشن تا ساخت هواپیما 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۴ ، ۰۳:۰۰
جواد برادران

❌اینو بخونین و اگه لبخندی زدین این لبخندو به دیگرون هم هدیه کن :☺😍☺

بی سر و صدا وسایلتونو جمع کنید، با صف برید توو حیاط، امروز معلم ندارید
یادش بخیر ...😌


اگه دیدین یه کیف داره واسه خودش گوشه پیاده رو حرکت میکنه تعجب نکنین اینا کلاس اولین :-)
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۴ ، ۰۳:۰۰
جواد برادران

سلامتی اون کسی که ساقی نبود ولی هر روز برامون عرق ریخت...


.
.
.
.
.
.
.
.
.پدر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۵۳
جواد برادران

ابوالحسین بن ابى البغل کاتب مى گوید: از طرف «ابى منصور بن صالحان» مسئول انجام کارى شدم. امّا در طى انجام مسئولیت قصورى از من سر زد، آنچنان که او بسیار خشمگین شد، و من از ترس، متوارى و مخفى شدم و او در جستجوى من بود.
در یکى از شبهاى جمعه به طرف مقابر قریش ـ مرقد امام کاظم(علیه السلام)و امام جواد(علیه السلام) ـ براى عبادت و دعا رفتم. آن شب هوا بارانى و طوفانى بود. به خادم حرم مطهر که «اباجعفر» نام داشت گفتم: درهاى حرم مطهر را ببند تا من بتوانم در خلوت مشغول دُعا و راز و نیاز باشم. زیرا بر جان خود ایمن نیستم، و ممکن است کسى قصد سوئى نسبت به من داشته باشد. او نیز قبول کرد و درها را بست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۴۱
جواد برادران

میگن خدا وقتى داشت منو مى آفرید ...
.
.
.
.
.
فرشته ها گوشی بدست با من سلفی میگرفتن میذاشتن تو پستاشون زیرشم می نوشتن: منو خوشگل ترین بنده خدا همین الآن یهویى!

نخند حسود...
توهم بیا سلفی بگیر تا ناکام از دنیا نری...     
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۰۴
جواد برادران

عمه نامه
-وقتی خیلی خوشحالی میگن:مگه عروسی عمته؟😊
-وقتی خیلی ناراحتی میگن:مگه عمت مرده؟
-وقتی یه چیز بدرد نخور میخری،میگن:بدرد عمت میخوره
-وقتی به یکی فحش میدی،میگه:عممته😁
-وقتی حرفتو باور نمیکنن میگن:هااا،جوونِ عمت یا در مواردی ارواح عمت😝

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۵۱
جواد برادران

حقیقت گاهی حسودیمان می‌ شد از این‌که بعضی این‌ قدر خوش ‌خواب بودند.

سرشان را نگذاشته روی زمین انگار هفتاد سال بود که خوابیده ‌اند و تا دلت بخواهد خواب‌ سنگین بودند، توپ بغل گوششان شلیک می‌ کردی، پلک نمی‌ زدند.

ما هم اذیتشان می‌ کردیم. دست خودمان نبود.

کافی بود مثلاً لنگه دمپایی یا پوتین ‌هایمان سر جایش نباشد، دیگر معطل نمی ‌کردیم خوب همه‌جا را بگردیم، صاف می‌ رفتیم بالا سر این جوانان خوش‌ خواب: «برادر برادر!» دیگر خودشان از حفظ بودند،
هنوز نپرسیده ‌ایم: 
«پوتین ما را ندیدی؟» 
با عصبانیت می‌ گفتند: «به پسر پیغمبر ندیدم» 
و دوباره خُر و پُف ‌شان بلند می‌ شد، اما این همه‌ ی ماجرا نبود. چند دقیقه بعد دوباره: «برادر برادر!» بلند می‌شد، این دفعه می‌ نشست: 

«برادر و زهرمار دیگر چه شده؟»

جواب می‌ شنید: «هیچی بخواب خواستم بگویم پوتینم پیدا شد!»


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۰۶
جواد برادران

پول نفت بود که قرار بود بیاد سر سفره ها؛ دولت مهرورز داده باش «الاغ» خریده
۲۰۲ تن ساپورت وارد کرده ، 14 تن سنگ پا وارد کرده ، بز خریده ، مرغ و خروس خریده ، روده و شکمبه خریده ، سیر خشک شده ، گریپ فروت .... عمو زنجیر باف بله
تازه
توجیه یک نماینده اصولگرا ( عباس قائد رحمت ) به واردات ۲۰۲ تن ساپورت در دولت گذشته:اگر وارد نمی‌شد، قیمتش بالا می‌رفت
عمو زنجیر باف؟ بعله- زنجیر منو بافتی؟ بعله- پشت کوه انداختی؟  بعله- بابا آمده  چی چی آورده؟- نخود و کشمش  با صدای چی؟ با صدای " خــــــــــــــر "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۵۵
جواد برادران
persianstat(10237976, 0);