یه لحظه ترمز کنید!!!

توقف بیجا اینجا بهتره

یه لحظه ترمز کنید!!!

توقف بیجا اینجا بهتره

داستان آموزنده ای از علامه بهلول گنابادی

پنجشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۵:۰۱ ق.ظ

نابغه ی قرن



کودکی بود که هوش او سرآمد مردم  بود ، روزی مردی از او می پرسد: از تو سوالی می پرسم ، اگر جواب صحیح دادی تو را هدیه ای میدهم ... به من بگو زندگی چیست؟


کودک لبخند زد و گفت: زندگی یعنی امروز صبح و دیروز ظهر ، مرد گفت چرا ؟ کودک گفت: امروز صبح فرزندت به دنیا آمد و دیروز ظهر پدرت مرد ، پس زندگی هم از تولد تا مرگ را در بر میگیرد ، دیروز که پدرت مرد غم ناک بودی و حال که فرزندت به دنیا آمده خوشحال هستی ، زندگی همین خوشحالی ها وغم های زود گذر را در بر میگیرد ، غم دیروزت با تولد فرزندت رفع شد و در زندگی نیز مشکلاتی هست که با شادی هایی جایش گرفته می شود ،


دیروز پدرت مرد و تو نمی دانستی که فرزندت کی به دنیا می آید همانطور که مرگ پدرت را نمی دانستی ، برای همین باید بدانی که زندگی نیز همین است ، روزی متولد می شوی ، روزی میمیری ، روزی ازدواج کردی و روزی از همسرت جدا می شوی  ، پس در این بین معنای زندگی را پیدا کن ، در همین لحظه های کوتاه و دست نیافتنی.




آن کودک همان کسی بود که که رهبر ما او را نابغه ی قرن معرفی کرد، علامه بهلول گنابادی


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
persianstat(10237976, 0);