پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، جامعه اسلامی را دو خطر بزرگ، از داخل و خارج، تهدید میکرد: از یک طرف حزب نفاق و ستون پنجم به شدت در صدد ایجاد فتنه و آشوب در داخل بود تا نظام از درون فروریزد، لذا ابوسفیان- موقعی که امام علی علیه السلام، جسد مبارک پیامبر را غسل میداد- درِ خانه امام را زد و گفت دست خود را بده تا با تو به عنوان خلیفه مسلمین بیعت کنم و هر نوع مخالفت احتمالی را با نیروی قبیله خود سرکوب سازم! امام که از نیت سوء او آگاه بود، دست رد بر سینه نامحرم زد و فرمود:
واللَّه ما أردتَ بهذا إلّا الفتنه، و انّک و اللَّه طال ما بغیتَ الإسلام شرّاً، لا حاجة لنا فی نصیحتک. (1)
به خدا سوگند تو هدفی جز ایجاد فتنه و آشوب نداری و پیوسته برای اسلام، خواهان شر و بدی بودی، ما را به خیر خواهی تو نیازی نیست!
از طرف دیگر، احتمال حمله رومیان قوت میگرفت، زیرا در اجرای فرمان پیامبر که دستور داده بود یاران او هر چه زودتر مدینه را به عزم سرزمین روم (شام کنونی) ترک کنند، عمدا تعلل شده بود و این در حالی است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در بستر بیماری، سر باززنندگان از این فرمان را مشمول نفرین خود قرار داده بود:
جَهِّزُوا جیشَ أُسامَة، لَعَنَ اللَّهُ مَن تَخَلَّفَ عَنْه.(2)
سپاه اسامه را آماده حرکت سازید، متخلفان از آن، از رحمت خدا دور باشند.
گذشته از این، روح یاغیگری در برخی از قبایل عرب زنده شده و می خواستند به عناوین گوناگون از زیر چتر حکومت اسلامی بیرون آیند تا از هر نوع پرداخت زکات و غیره خودداری کنند.
در چنین شرایط خاص و سرنوشت ساز، امام چاره ای جز مماشات با کودتاگران و اغماض از بیعتی که با او در سرزمین غدیر انجام گرفته بود، نداشت و اگر بر حفظ حق مسلم خود اصرار می ورزید چه بسا منویات حزب نفاق و دشمن خارجی جامه عمل می پوشید، لذا ناچار شد در مقابل قانون شکنی ها و خلاف کاری ها مماشات کند و جلو فتنه بزرگی را بگیرد. چنانچه خود امیرمومنان در سخنانش به این نکته اشاره دارد:
...فامسکتُ یدی حتّی رأیتُ راجعةَ الناس قد رجعتْ عن الإسلامِ یدعون إلی مَحْقِ دینِ محمّد صَلَیّ اللَّهُ عَلَیْه و اله وَ سَلَمَ فخشیتُ إن لم أنصُر الإسلامُ و أهلَه أن أری فیه ثلماً أو هدماً تکون المصیبة به علیَّ أعظم من فوت ولایتکم الّتی إنّما هی متاع أیام قلائل... (3)
... از مداخله در کار دست نگاه داشتم تا آنکه مشاهده نمودم گروهى از اسلام باز گشته، و مردم را به نابود کردن دین محمّد صلّى اللّه علیه و آله دعوت می کنند، ترسیدم اگر به یارى اسلام و اهلش برنخیزم رخنه اى در دین ببینم یا شاهد نابودى آن باشم که مصیبت آن بر من بزرگتر از فوت شدن حکومت بر شماست، حکومتى که متاع دوران کوتاه زندگى است...
منابع:
1) تاریخ طبری 2/ 449، حوادث سال11.
2) ملل و نحل شهرستانی 1 / 23؛ شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید 6/ 52، ط مصر.
3) نهج البلاغه، نامه 62 (نامه آن حضرت به اهل مصر که همراه مالک اشتر فرستاد).
- داغ ترین جوک های چهل و پنج دقیقه
- کوروش در قرآن
- حقوق پایمال شده ی زن در اسلام !!!
- کوروش مزاجی و کوروش پرستی پدیده ی نو پا و مسخره ی عالم امکان.
- مطالب طنز ، جواد خیابانی!!!
- شعر امام زمان ، آموزنده و جالب!!
- داستان آموزنده ای از علامه بهلول گنابادی
- شعر صبح صداق
- شعر امام رضا.... بسیار زیبا
- داستان جنگ(طنز جبهه)